بلندترین شب سال ....
نازنین پسر من امسال دومین یلدایی که تو میون مایی و روشنی بخش زندگیمون .... سال گذشته خیلی کوچولو بودی و شب یلدا خونه دایی حبیب بودیم و چون همه خونه مادر جون اینا بودن مام بعد شام از خونه دایی حبیب رفتیم خونه مادر جون و همه عمه جونا و دختر عمه ها و عمو جون سعید اینا همه اونجا بودن .... ولی امسال چون شب یلدا شب اربعینه واسه همین شب جمعه یعنی پریشب دایی احسان گفت بیاین همه با هم بریم باغ دایی جون مسعود و یه شب نشینیه طولانی داشته باشیم ولی متاسفانه بابا حمید شعبه بودن و با اینکه تو مشهد بودن ولی نتونستن با ما بیان . ولی من و شما با بابا جون اینا و خاله جون عادلشون رفتیم .... غیر ما خاله سعیده و سمیرا و عم...